• En

  • En
  • بازدید مجازی از کلینیک تخصصی مهرانه

به خودش قول زندگی کردن داده است حالا هی سرطان تلاش کند

به خودش قول زندگی کردن داده است حالا هی سرطان تلاش کند

نمیترسد...!
چشم هایش را خوب نگاه کن... 
میخندد حتی با دردهایش...
میجنگد برای درمان دردهایش!
شاید تا دچارش نشوی ندانی از کدام درد حرف میزنم ؛ دردی که شاید هم نا امیدت میکند و هم خسته !
گاهی آنقدر از نامش دلت میگیرد که میترسی اما باید ببینی که دیگر نامش هم برای خیلی ها ترس ندارد...
همانی که میجنگد برای زندگی کردن!
میداند که باید زندگی کند.
 اصلا کل دنیا بترسند اما او نمیترسد چون درک کرده که غیرممکن هم میتواند ممکن شود...!
دیگر نمی ترسد چون می داند فرمانروای زندگی اش تنها خودش هست و بس!
حتی آن نام لعنتی هم نمیتواند متوقفش کند.
گاهی میجنگد و گاهی با او دوست میشود!
میان دردهایش میداند که تا طلوع را میبیند نباید نگران غروب باشد...
میداند این غروب باز هم طلوع خواهد کرد !
میداند که سرطان فقط نامش ترس دارد چون باید تا آخرین نفس زندگی کند!
به خودش قول زندگی کردن داده است حالا هی سرطان تلاش کند....
هی سخت بگیرد اما او سخت تر از این نام است!
نمیترسد....
اینجا کسی دیگر از این نام نمیترسد.
آیدابیات
آخرین اخبار