من زیبایی را در انسان هایی دیدم که هرگز یاد نگرفتند بد باشند
3 شهریور 1398
1163 بازدید
من زیبایی را در انسان هایی دیدم که هرگز یاد نگرفتند بد باشند
من زیبایی را در انسان هایی دیدم که هرگز یاد نگرفتند بد باشند... یاد نگرفتند نامهربانی کنند حتی اگر نامهربانی ببینند! انسان هایی که به انسانیت معنا داده اند! در این روزگار بی رحم که انسانیت کمرنگ شده بعضی ها با مهر و مهربانی هایشان رنگ پررنگ به انسانیت داده اند. در روزگاری که انسان هایش روزی هزار بار همدیگر را دور میزنند... دست یکدیگر را رها میکنند... پرخاش و نامهربانی میکنند ؛ باید قدر دانست وجود این انسان های مهربان را! میدانید از کدام انسان ها حرف میزنم؟ همان هایی که دست یاری به سمت دیگران دراز میکنند... همان هایی که حتی با وجود غم ها و مشکلات و مشغله های خودشان ، فراموش نمیکنند انسان هایی را که رها شده اند و کمک میخواهند. همان هایی که دست خدا در دست هایشان است و خدا در قلب هایشان خانه کرده... میتوان تک تک این انسان ها را در مهرانه دید؛ مجموعه ای پر از مهربانی... پر از امید و جریان زندگی! جایی که حمایت معنا شده و انسانیت هنوز نفس میکشد! مهرانه همان جایی که هرگز دست رد به سینه ات نخواهد خورد و حتی سرطان هم در مقابل این حجم از مهربانی کم می آورد! جایی که سرطان با تزریق مهربانی درمان میشود و من از نزدیک میبینم معجزه ی مهربانی را ! من از نزدیک میبینم انسان هایی را که هر لحظه در تلاش اند تا یک بیمار هم بی لبخند نماند! همین انسان ها جشن برگزار میکنند تا لحظاتی بیشتر مهربانی را به نمایش بگذارند و چقدر لذت دارد بودن در جمعی که میدانی تنها یک رنگ دارد آن هم رنگ انسانیت... رنگی که نا امیدت نمیکند و حتی قلب ناآرامت را هم آرام میکند و تو به خودت می بالی که میان انسان ها نفس میکشی... سپاس از زحمات بی دریغ مهرانه در فستیوال تابستانه؛ سنگ تمام گذاشتید مهربانان و باز هم شما مهربانی را آفریدید! به امید روزی که هیچ بیماری ناامید نباشد ! اینجا مهرانه خانه ی مهربانی است. آیدابیات